دل نوشته توپ


دل نوشته توپ

خــستــہ امـ …
از صبورے خــستـــہ ام …
از فــَریــــادهایے که در گـــلویـــم خفـہ مانـد …
از اشـــــــک هایــی که قـاه قـاه خنــــده شـב …
و از حــــرف هایے که زنـــده بہ گـــور گــَشت در گــورستاטּِ دلـــــم
آســــاטּ نیست در پــَس خـــنـده هاے مصــنوعے گریــہ هاے دلت را ،
در بــی پنـــاهیت در پشت هـــــزاراטּ دروغ پنهـــاטּ کنے …
ایــــטּ روزهــا معنے را از زنـدگـــے حذف کــرבه امـ …
بدون تو برایـــم فرق نمــےکــُنـد روزهایـــم را چگونــہ قربانـے کنمـ

دل نوشته توپ

کاش زندگی من هم
مثل دوست داشتنهای تو کوتاه بود . . .

دل نوشته توپ

سخت است اتفاقی را انتظار بکشی
که خودت هم بدانی در راه نیست !

دل نوشته توپ

خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم

دل نوشته توپ

خسته اونــے نیســتــ ڪہ خـوابــیــده ‬
اونـــیـــه ڪہ نـمـیـتـونـه بـخــوابــه . . .!

دل نوشته توپ

زنـدگــی انـگــار تـمــام ِ صـبــرش را بـخـشـیـده اسـت بـه مـن !
هـرچــه مـن صـبــوری میکـنـم او بــا بـی صـبـری ِ تـمــام هـول میزنــد
بـــرای ضـربــه بـعــد … !
کـمـی خـسـتــگـی در کــن ، لـعـنـتـــی …
خـیــالـت راحـت !
خـسـتـگــی ِ مــن بـه ایـن زودی هــا دَر نـمـی شـود …

دل نوشته توپ

دیگر حوصله ای نمانده است!
راستی ، مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود
که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟

دل نوشته توپ

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت
نوبت به ما که رسید قلم افتاد…
دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…

دل نوشته توپ

کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی از آن بهتر داشتن آدمهاییست که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی: خوب نیستم…!

دل نوشته توپ

به آیینه نگاه میکنم …
لبخند میزنم …
لبخند نمیزند …
دل نوشته توپ