متن ها و جملات باران
در این مطلب گزیده ای از متن ها و جملات کوتاه و بسیار زیبا با موضوع باران بهاری و پاییزی را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت سوآپ همراه باشید.
عاشق شدن زیر باران
آه ، باز هم باران …
باران که می بارد دلت را محکم بچسب
زیر باران دل به اشاره ای می رود …
متن تنهایی در باران
باران می خواهم …
آنقدر شدید که
من و تنهاییم را با خودش بشوید و ببرد
اس ام اس باران
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم …
متن عاشقانه بارانی
انتظار بارانی را میکشم
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستارهها
بی چتر بیا
دلنوشته بارانی
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب ٬ بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم …
اشعار عاشقانه در مورد باران
مثل باران خاطراتت ماندنیست
لحن پر مهر صدایت خواندنیست
گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم
تا ابد مهر و وفایت ماندنیست
شعر نو درباره باران
باران که میزند به پنجره،
جای خالیاَت بزرگتر میشود !
وقتی مِه بر شیشهها مینشیندُ
بوران شبیخون میزَند،
هنگامی که گُنجشکها
برای بیرون کشیدنِ ماشینم
از دلِ برف سَر میرسند،
حرارتِ دستانِ کوچکِ تو را
به یاد میآورم
شعر مولانا درباره باران
ای ابر خوش باران بیا
وی مستی یاران بیا
وی شاه طراران بیا
مستان سلامت میکنند
زیباترین متن های بارانی
دوباره باران گرفت
باران معشوقهی من است
به پیش بازش در مهتابی میایستم
میگذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمیگردی
شعر بر میگردد
متن غمگین بارانی
باران که میبارد
تمام کوچههای شهر
پر از فریاد من است
که میگویم:
من تنها نیستم
تنها منتظرم!
تنها…
شعر بارانی فردوسی
هم اندر زمان تیره گون شد هوا
پدید آمد آن مرغ فرمان روا
چو ابری که بارانش مرجان بود
چه مرجان که آرایش جان بود
پیامک بارانی
تنها
تویی
مثل پرنده های بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره باران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهربانی تو با من
در کوچه باغهای محبت
مثل شکوفه های سپید سیب
ایثار سادگی است
افسوس آیا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مایوس می کند؟
متن بلند بارانی
رها کن سنگِ گوشهی گورستان را
من آن جا نیستم
وقتی باران میبارد
دستت را بر شیشههای خیس پنجره بگذار
تا گونههای مرا نوازش کرده باشی
این دستهای همیشه شوخ من است
که هنگام بازگشتنت به خانه
در غروبهای پاییزی
موهایت را به پیشانیات میریزد، نه نسیم
لمس کن تن درختان جنگل را
برای در آغوش کشیدن من
متن بارانی برای پروفایل
بازترین پنجرههای شهر
در حسرت عبور ردّ پاهای تو به جاده چشم دوختهاند.
باران که میبارد،
بوی حضور تو در فضا پراکنده میشود.
در انتظار تو سروهای خیابان به آسمان پیوستهاند.
آبیترین لحظهها بیگمان لحظه آمدن توست.